وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
بر بال نسيم

بر بال نسيم

هركسي از ظن خود شد يار من / از درون من نجست اسرار من

اميد

به شب ، آن آرزو پرسيد از اميد ....

در اين پر مه نشيب تند درد آلود

تو با من باز... مي آيي ؟

چرا چشمم چنين تار است ؟

بيمار است ؟

وراي اين همه ابر و مه و سنگ و كلوخ و دشت ...

راهي هست ؟

نشستن مي توان يكدم ؟

كه چشم خيس را از خاطرات رفته .... خشكانيد ؟

و آيا از پس فقدان آن خورشيد

فردا باز ...

صبحي هست ؟

و آيا چشمه اي در سنگلاخ خستگي ها ديده خواهد شد ؟

كه اشك شور شبهاي پر از غم  را

بشورد ، كهنه سازد ماتم ديرين اين دل را ؟

....

و لبخندي زد آن اميد ...

كه از اعماق هر  چاهي ...

به بيرون مي رود ، راهي ...

  



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۶ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

همه تاريخ ، مقدمه اي بر كربلا بود

اولاد آدم قرنها غربال شدند و زشت و زيبا آفريدند تا شور انگيز ترين

صحنه آفرينش در كربلا به صحنه در آمد . اين صحنه ، تا آخرين نفس

انسان در روي زمين ، به يادگار خواهد ماند . تو گويي خداوند همه

كائنات را براي ديدن ماجراي ظهر عاشورا آفريده است . همه فلسفه

آفرينش ، تمامي تاريخ انسان ، در كربلا خلاصه شد و اوج آن در ظهر

عاشورا . همه ديدند نبرد انسان و شيطان را . بهتر از آن مي شد ديد ؟

انگار در سراسر تاريخ ، انسان و شيطان در خفا مي جنگيدند و در كربلا

تيغ ها علني شد . انگار همه تاريخ ، مقدمه كربلا بود . حسين ، نماينده

 همه انسانهاي تاريخ بود و يزيد با انبوه دار و دسته اش ، خود شيطان !

 شيطان و انسان ، نيم روز جنگيدند . انسان به خون نشست ، اما

شيطان پيروز نشد ...حسين بود كه پيروز شد . براي همين است كه

شيطان هنوز زوزه مي كشد . خون حسين ، در روز عاشورا جاري شد ،

 اما به رگهاي انسانيت مظلوم . شيطان زخمي عميق برداشت و با اين

زخم ، براي هميشه تاريخ رسوا شد . ترس از شيطان ريخت ... حسين

اگر كشته شد ... من ... از كشته شدن چه باك دارم ؟ ميتوان با

شيطان جنگيد . حتي با هفتاد و دو نفر ! و در آينده ، با ۱۱۳ نفر ! ...

حسين ميخواست همين را بگويد .همه تاريخ ، مقدمه اي براي عاشورا

بود ، و عاشورا مقدمه اي براي بقيه تاريخ ...

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۵ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سكه

ويكتور هوگو داستاني دارد به نام " مردي كه مي خندد " . اين كتاب

 سخن از دو كودك سر راهي در  جامعه اروپايي است . دخترك نابيناست ،

 معركه گير دوره گردي آنها را به نفع خود به كار مي گيرد . براي بازار گرمي

 بيشتر ، چهره پسر را هم  چنان جراحي مي كند كه به دلقكي شبيه شود

 كه انگار مي خندد .  بار ها از خود پرسيده ام كه ويكتور هوگو با چه

 هدفي اين داستان را نوشته است ؟ سر راهي بودن آن دو كودك براي

 چيست ؟ معركه گير كيست ؟ چه بيرحم است آن معركه گير كه صورت

 پسري را چنان چاك مي دهد و گوشه لبانش را چنان بالا مي دوزد كه همه

 فكر كنند او مي خندد . دختر كيست ؟ چرا كور است ؟ وقتي به او

 مي گويند اگر مور نبودي عاشق اين پسرزشت نمي شدي ،

 مي گويد :اگر چشم داشتن اينقدر بد است ، نمي خواهد چشم داشته

 باشد . چرا او تاريكي را به روشنايي ترجيح مي دهد ؟به خودم مي

 گفتم شايد اين ترسيمي از جامعه ويكتور هوگوست . همه چيز نمايشي

 است .  بايد كساني را به عنوان انسان بگرداني تا نمايش دهي . هيچ كس

 ذاتا خوشحال نيست . بايد كاري كني كه بخندند . كودكان را به رقاصي

 وادار كني كه مردم تماشاچي بخندند . كودكان خود خندان نيستند . بايد

 آنها را مجبور به خنديدن كني . براي خنداندن مردم هم ، بايد چنان زور

 بزني در حد بي ريخت كردن انساني ديگر . چاك چاك كردن صورت لطيف

 يك كودك . جامعه هم فقط تماشاگراست . كسي نمي گويد چرا اين

 كودكان بايد وادار به رقاصي و بيگاري شوند . كسي نمي پرسد چرا لبهاي

 اين پسر را بريده اند . فقط ، دور معركه جمع مي شوند ـ هاليوود آن زمان ـ 

 ، قيافه بي ريخت كودك خندان را مي بينند ، سكه پولي پرت مي كنند و

 مي روند . براستي نقش جامعه اين است ؟ غزه كه چنين شد ، ياد

 داستان ويكتور هوگو افتادم . جامعه جهاني ، خوب تماشاگر شده است .

 دوره گردي به نام اسرائيل را مي بينند كه انسانها را سلاخي مي كند ،

 شايد سكه اي هم پرت كنند . اما كسي به فكر صورت پاره پاره

 كوكان نيست . كسي جلو نمي آيد . مي انديشم ، اگر ويكتور هوگو الان

 زنده بود چه مي نوشت ؟

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۵ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

شمع

چه عزيز است براي كودك فلسطيني

امشب ...

آن ستاره اي كه در دور دست آسمان سوسو مي زند

قدر ستاره را ... او مي داند

او كه در اين دنياي انرژي هاي پاك و ناپاك

براي اينكه صورت خونين مادرش را ببيند

حتي شمعي هم ندارد

اما چقدر سخاوتمند است آن يهودي پول دوست ...

كه مدام ... هواپيما براي او مي فرستد ........



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۴ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

كريسمس در غزه

واي روزي كه مسيح آيد و از غزه سراغي گيرد

واي چون بر شب مظلوم چراغي گيرد

واي از آن لحظه كه او سرخ ببيند كف خاك

واي گر دشنه ببيند به هزاران تن پاك

واي اگر محكمه جرم يهودا علني سازد او  

واي چون خائن از آن محكمه بر گيرد رو  

واي روزي كه مسيح آيد و از غزه سراغي گيرد

.....غزه غرق است درون غم و اشك

گريه از بي پدري است ...

لاله روييده دوباره ... به  چمن هاي سياه

همه جا تاريك است

واي از آن دم كه به هر كاج ، چراغي بيند

واي روزي كه مسيح آيد و از غزه سراغي گيرد

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۳ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

عيسي مسيح

پطرس رسول :

منظورم همان عيسي است كه شما به پيلاطوس فرماندار اصرار كرديد كه اعدامش كند . در صورتي كه پيلاطوس مي كوشيد او را آزاد سازد . بلي شما نخواستيد او آزاد شود ، بلكه آن مرد پاك و مهربان را رد كرديد ، و اصرار داشتيد كه به جاي او ، يك قاتل آزاد شود . شما اين مرد حياتبخش را كشتيد ، ولي خدا او را زنده كرد .من و يوحنا شاهد اين واقعه هستيم ...

انجيل ـ اعمال رسولان



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۳ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

غزه

پاسخ اسرائيل به كشتار در غزه

پس از اينكه ما با دلايل تاريخي قديم و جديد ، اثبات كرديم كه نه

 تنها در قتل مسيح بلكه در هيچ يك از قتل هاي تاريخ _ حتي

 قتل انبيا _ نقشي و دستي نداشته ايم ، اينك با حروف  

Times New Roman و به صراحت  Fox news   اعلام ميداريم كه

 در غزه هيچ اتفاقي نيفتاده است .  اندك جراحاتي كه انگشت

 يك پير مرد نود و سه ساله در غزه  آنهم به دليل زمين خوردن

 برداشته است ، ناشي از برخورد او با تكه سنگي است كه

 نميدانيم به چه نيتي قصد برداشتنش را داشته است ، و

 لذا شهرداري تل آويو به جهانيان قول مي دهد در آينده همانجا

 را كاملا آسفالت نموده و شهرك جديدي بسازد تا هيچ سنگ و

 كلوخي براي زخمي كردن انگشت پير مردان   باقي نماند . البته

 لازم است  جوانان و زنان و كودكان هم اين نكته را نصب

 العين قرار دهند و بيخودي خود را مجروح ننمايند . ضمنا همه

 جهانيان مي دانند كه در طول  قرن هاي گذشته در منطقه

 فلسطين حتي خون يك نفر ريخته نشده است تا چه رسد به

 شهر غزه .ثانيا  :به فرض اينكه كسي در غزه مرده باشد ، به

 كسي چه مربوط است ؟ چهار ديواري است و اختياري . چرا در

 امور داخلي ما دخالت مي كنند ؟ شهروند خودمان اند . اختيار

 دارشان هستيم . مختصر اختلاف داخلي است كه با كشتن چند

 هزار  نفر قابل حل است . از سال ۱۹۴۸تاكنون با همين شيوه

 در حال حل موضوع هستيم و با اجازه بزرگتر ها ، مشكلي

 خاصي نيز ايجاد نشده است كه خودتان هم مي توانيد از

 شوراي امنيت بپرسيد .  البته اخيرا سعي مي كنيم به رسم

 اصول انسان دوستي ، چند ماهي اهالي را در  محاصره غذايي

 نگه داريم تا چيزي نخورندو بيحال باشند و درد گلوله و تركش

 را  چندان احساس نكنند . ثالثا آمار مردگان را بيخود بزرگ مي

 كنند . طبق گزارش هاي كاملا مستند يهودي ، تعداد  كشته

 شدگان 6 نفر هستند كه در حال حاضر حاضر به اقرار در اين

 خصوص نيز مي  باشند . كودك هم اصلا نداريم . اصلا .در خاتمه

 ياد آوري اين نكته ضروري است كه تلاقي عمليات ما در غزه با

 مراسم سال نو ميلادي  كاملا تصادفي است و منظور خاصي از

 اين كار نداشته ايم و قول ميدهيم در عمليات  آينده ، به احتمال

 صد در صد چنين نشود .فقط از مسيحي هاي دنيا مي خواهيم

 با خيال راحت به مراسم جشن هاي خود مشغول باشند شهر

 در امن و امان است .

امضا : ستاره شش پر  

رونوشت : به جناب بوش عطف به توصيه تلفني اون شب جنابعالي كه فرموديد : من مي كشم پس هستم . ضمنا كريسمس جديد تون مبارك .

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۲ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

آرزو

اي آرزوي جانم ، در آرزوي آنم

كز هجر ، يك شكايت ، در گوش وصل خوانم

داني چگونه باشم ؟ در محنتي چنينم

زان پس كه ديده باشي در دولتي چنانم

با دل به درد گفتم كاخر مرا نگويي

كان خوشدلي كجا شد ؟ دل گفت مي ندانم

آري گرت بيابم ، روزي به كام يابم

ورنه چنانچه باشد ، زين روز در نمانم

گه گه به آب ديده ، خرسند كردمي دل

كار آنچنان شد اكنون ، آن هم نمي توانم

من اين همه ندانم ، دانم كه مي برآيد

جانم ز آرزويت ، اي آرزوي جانم

انوري ابيوردي

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۱ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

ارشميدس

سال ۲۱۲ قبل ار ميلاد مسيح رومي ها به يونان

 يورش بردند و آنجا را فتح كردند . سرباز

 رومي با شمشيري آماده ، بالاي سر پير مردي

 ايستاد تا جانش را بگيرد . پير مرد سخت در

 تفكر بود . همه اهالي فرار كرده بودند و او

 تنها مانده بود . او حتي به سرباز روم نگاه

 هم نمي كرد . سرباز رومي به او دستور داد تا

 از جا بر خيزد و به دنبال او بيايد . پير

 مرد گفت : تا اين مساله را حل نكنم نخواهم

 آمد . لحظه اي بعد سرباز رومي به عمر پير

 مرد پايان داد . نام آن پير مرد ارشميدس

 بود .



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۴۱ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

حسين

بارد چه ؟ خون . كه ؟ ديده . چسان ؟ روز و شب . چرا ؟

از غم . كدام غم ؟ غم سلطان اوليا

نامش كه بد ؟ حسين . از نژاد كه ؟ از علي

مامش كه بود ؟ فاطمه . جدش كه ؟ مصطفي

چون شد ؟ شهيد شد . به كجا ؟ دشت ماريه

كي ؟ عاشر محرم . پنهان ؟ نه ، برملا

شب كشته شد ؟ نه ،  روز . چه هنگام ؟ وقت ظهر

شد از گلو بريده سرش ؟ ني ني از قفا

سيراب كشته شد ؟ نه . كس آبش نداد ؟ داد

كه ؟ شمر . از چه چشمه ؟ ز سر چشمه فنا

مظلوم شد شهيد ؟ بلي . جرم داشت ؟ نه

كارش چه بد ؟ هدايت . يارش كه بد ؟ خدا

........

قاآني



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۳۹ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

مرغ

مرغ موجودي است پر رمز و راز . نبايد آن را به درون سفره يا اندرون بشقابي از

 پلو منحصر كرد . فيلسوفان و متفكران قرن هاست كه مي انديشند و هنوز در اين

 سوال به جايي نرسيده اند كه آيا مرغ قبلا به وجود آمده است يا تخم مرغ . سوال

 ديگري كه در قرون اخير انديشه فلاسفه را به خود مشغول كرده است اين است كه

 به  فرض تقدم آفرينش مرغ ، بدون خروس چگونه تخم مرغ ايجاد شده است . و

 اين ،  سوالي است كه اخيرا باعث مشغوليت ذهني خروس هاي متعصب شده

 است .

  برخلاف تصور عمومي ، كه مرغ را موجودي خانگي ميدانند ، مطالعات تاريخي

 نشان مي دهد كه مرغ از همان ابتدا زميني و اهلي و خانگي نبوده است . چون او

 از وقتي در جهان پيدا شد كه هنوز خانه اي ساخته نشده بود . بنابر اين اهلي

 دانستن او ،  يك تهمت تاريخي است . نقاشي هاي روي ديوار غار هاي بجا مانده

 از دوران هاي  ما قبل تاريخ نشان مي دهد كه آشيانه مرغ در آن روزگاران روي

 درختان قرار داشته  است . خود همين امر نشان مي دهد كه مرغ از ابتدا اهل پرواز

 بوده است . پس از آفرينش خروس ( كه هنوز معلوم نيست او نيز بدون مرغ

 و بدون تخم مرغ و بدون  خروسي ديگر ،از كجا پيدايش شد ) دوران جديد زندگي

 مرغ آغاز شد . نقل است كه  آن دو اولين بار كه همديگر را ديدند مرغ از ديدن

 يك تكه گوشت اضافه روي سر خروس تعجب كرد و به علامت تعجب چند بار

 به زبان محلي آن زمان كلمه قد ( به  ضم قاف ) را تكرار كرد و با بي تفاوتي

 از كنار خروس رد شد . اما خروس  مغرورانه گفت : قوووو ... نسلهاي بعدي

 خروس ها چيز هاي ديگري به اين بيان  مغرورانه افزودند . تاثير كلام خروس اين

 شد كه مرغ تصور كرد آقاي خروس او را به قو تشبيه كرده است و بنابراين برگشت

و نگاه پر محبتي به خروس انداخت و از آن به بعد ، نسل مرغ و خروس رو به

ازدياد گذاشت .

 علت تغيير روش مرغ و ايضا خروس در آشيانه سازي ، ظاهرا اين بوده است كه

 جوجه هاي تازه متولد شده ، بازيگوش بوده و خود را از آشيانه پايين مي انداخته

 اند .  بنابر اين پدر خانواده تصميم گرفت روي زمين آشيانه موقت براي آنها

 بسازد و چون  خود نيز اغلب در آن آشيانه استراحت مي كرد ، مرغ نيز مجبور

 شد به آنجا نقل  مكان كند . در اينكه آيا تعدد مرغات از اول در ميان خروس ها

 روال بوده است يا  نه ، روايت هاي تاريخي متعدد است . گفته مي شود خروس

 ها از ابتدا شخصا تمايلي  به اين امر نداشته اند . ظاهرا ورود مرغ هايي كه بعد

 ها به نام مرغ آمريكايي ناميده  شدند ، باعث يك نوع تهاجم فرهنگي و افزايش

 عرضه در مقابل تقاضا شد .

 خروس ها با پرواز مرغ ها هيچ مخالفتي نداشتند . حتي خود نيز آنها را تشويق به

 پرواز مي كردند . اما مرغ ها كه ورود مرغ هاي آمريكايي را براي خود

 خطرناك  تشخيص داده بودند ، از همان ايام در خانه هاي خود نشستند و هيچ

 تكاني نخوردند .  همين امر باعث شد كه بعضي از مرغ ها چاق و چله شوند .

 هجوم آدم ها براي  گرفتن مرغ ها از اين زمان آغاز شد . چون هم نمي توانستند

 بپرند و هم راه رفتنشان  سحر و جادو مي كرد و اشتها بر انگيز بود . اين كه

 چگونه مرغ پخته با برنج و پلو  تركيب شد احتياج به تحقيقات بيشتري دارد . اين

 موضوع نيز كه چرا هرچه خروس  كشته مي شود به آن مرغ مي گويند يك مساله

 سياسي است كه  همراه با علل و انگيز هاي آواز خواندن خروس ، در بررسي هاي

آينده  مشخص خواهد شد ....



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۳۸ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

حيران

دي در كنار راهي

 يك شوخ كج كلاهي

از بهر كشتن من ، كرد آنچنان نگاهي

هوشم ربود از سر

آن ماه ناز پرور

او كرد عجب نگاهي ، من بر كشيدم آهي

اي ماه عنبرين بو

اي شوخ آتشين خو

بنما تو طاق ابرو  ، بر ما چو قبله گاهي

هر كس كه ديد رويت

 يا قامت نكويت

گويد طلوع كرده ، از فوق سرو ، ماهي

آنكس كه غير يادت ،

 در ياد او نباشد

تو نيز ياد او كن ، اي ماه ، گاهگاهي

نبود در اين زمانه

 اي گوهر يگانه

مانند من گدايي ، همچون تو پادشاهي

شمشير ابروان را

بركش ، بكش به زاري

گر آرزوي وصلت ، بر من شده گناهي

بخشا به حال زارم

اي سرو ، گل عذاري

چون پيش كوه لطفت ، جرمم بود چو كاهي

حيران ناتوان را

اي شاه ، نيست ديگر

جز خاك آستانت ، يك ملجاء و پناهي

 

خانم حيران ـ شاعره ايراني

متولد نخجوان متوفي در تبريز سال ۱۲۲۸ 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۳۷ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

الهام به چنگيز

لازم نيست كه فيلسوف باشي كه بداني هر معلولي

 حتما علتي  دارد . اين ، از بديهيات است . در

 تاريخ اتفاقات مهمي رخ  داده است كه كمتر كسي از علت

 آن سخن گفته است . مثلا  ميگويند وليعهد اتريش

 در يوگسلاوي كشته شد و جنگ جهاني  اول شروع شد . به

 همين سادگي ! چنان به خورد همه مردم دنيا داده اند كه

 كمتر كسي از خود مي پرسد با كشته شدن يك نفر  چرا

 جنگ آغاز مي شود ؟ و جنگي كه مربوط به اروپاست

 ، چرا دامن دنيا را مي گيرد ؟ خصوصا كه قاتل

 وليعهد اتريش  جواني نوزده ساله بود كه شايد درك

 درستي از آثار عمل خود  نداشت .يكي از اين اتفاقات

 بزرگ تاريخ ، يورش چوپان وحشي يي به نام تموچين به

 ايران بزرگ بود كه او را چنگيز خانش كردند . وقتي

 دقت مي كنيم كه چنگيز در شرايط جنگهاي صليبي ، به

 ايران و كشور هاي مسلمان حمله كرد ، علت واقعي اين

 يورش خانمان برانداز مشخص مي شود .سر

 جان ملكم انگليسي در كتاب تاريخ

 ايران مي نويسد : وقتي چنگيز خان مغول به قدرت رسيد

 ، به سرداران خود وعده داد در مقابل مقامي كه به

 او داده شده است ، نام آنها را تا آخرين نقطه روي

 زمين خواهدبرد . چه كسي اين الهام را به چنگيز

 كرده بود ؟ و چرا چنگيز اين وعده خود را

 فقط در مورد كشور هاي مسلمان عملي كرد ؟ و چرا

 وقتي به مرز كشور هاي مسيحي رسيد ترمز كرد ؟ علت را

 خود كشف كنيد .



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۳۷ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

شفا

من دل خسته به درد تو دوا يافته ام

رنجها ديده و امروز ، شفا يافته ام

مرده با درد تو و زنده جاويد شده

شده در عشق تو فاني و بقا يافته ام

كرده اند اهل نظر خاك درم سرمه چشم

من خاكي ، نظر لطف تو تا يافته ام

رفته ام بر اثر باد ، به بويت همه عمر

خاك پاي تو ، نه از باد هوا يافته ام

دولت آن نيست كه يابم دو جهان زير نگين

دولت اين است و سعادت ، كه تو را يافته ام

زاهدان بر سر سجاده گرت يافته اند

من ميخواره ترا در همه جا يافته ام

شكر ايزد كه از اين در به دعا هاي كمال

آنچه دل خواسته بود ، آن همه را ، يافته ام

كمال خجندي



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۳۶ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

اشتراكات فرهنگي

در پي مراسم استفاده ابزاري از  كفش  در  مصاحبه مطبوعاتي و  راديو تلويزيوني

 آقاي بوش ، كاخ سفيد اعلام كرد كه در يك اقدام فرهنگي و به منظور استفاده از

 رسوم   پسنديده كشور هاي مسلمان ، اداره كل  كفشداري كاخ سفيد از ابتداي

 سال جديد  ميلادي  شروع به كار خواهد كرد . سخنگوي كاخ سفيد در

 اين خصوص  كه چه كسي  مديريت اين تشكيلات جديد را بر عهده خواهد  گرفت

 ،  اظهار نظري نكرد . اما آگاهان سياسي  معتقدند آقاي  اوباما با توجه

 به  تجربيات  شخصي آقاي بوش ، او را كانديداي اين مقام كرده است . تلويزيون

 فاكس نيوز ، مراجعه  آقاي بوش به وال استريت و سفارش خريد مقداري  كيسه

 نايلوني سياهرنگ و مقدار زيادي اسپري  خوشبو كننده را علت  تقويت  اين گمانه

 زني قلمداد كرد . قرار است  كفشداري كاخ سفيد در ابتداي ورودي

 چهارم  ( همان  بغل پله ها ) افتتاح شود و شش نفر كارمند يهودي خواهد داشت .

 گفته  مي شود علت اينكه آقاي بوش رنگ سياه را براي كيسه كفش هاي  مراجعه

 كنندگان  كاخ سفيد انتخاب كرده  است ، از يكسو مشخص تر  بودن آن از

 حيث  امنيتي در هر قسمت كاخ سفيد است و از سوي ديگر  ، اميدوار است اين

 تصميم خود را به عنوان  طرفداري اش از آقاي اوباما كه يك سياه پوست است ،

 قلمداد نمايد . 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۶ تير ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۱۰:۳۶ توسط:نسيم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious