سه برزخ
من ، کی ام ؟ مسافر سه برزخ . برزخ نخستین ام ، به پهنای یک ارش ، و به طول نه ماه . زندان زهدان !
برزخ آخرینم ، به عمق یک متر و به طول تمام عرش ! رختخواب آخرت ، با بالشی سنگی و بستری خاکی .
و ، هر دو برزخ ، بی هیچ اجازه و بی هیچ اراده .
و برزخ میانه ، همین دنیاست .دنیا ، باغی است که نه وارد شدن در آن
، با اجازه توست ، نه بیرون رفتن از آن . تنها ، در درون باغ است که مجبور به
آزاد بودن ی .
تفاوت سه برزخ در همین است . از آدم نخستین ، تا آخرین فرزند او - اگر هنوز آدم باشد - ، همه کس ، در همه چیز مختارند الا در آمدن ، و ، رفتن .
در برزخ این ورود و خروج ، زمام توسن سرکش اختیار را به تو سپرده اند .
به هر طرف که می خواهی بران ! هیچ عذری میاور . بهانه ای نتراش . در
این ناکجا آباد ، نه نافی به تو بند است و نه خونی به رگهایت پیوند ؛ مستقلی !
ناکجا آبادت را خودت باید بسازی . نه افسوس از آمدن مسموع ، نه
جهل از آینده مقبول است . "حال" را به دست تو داده اند ، چه بخواهی و چه
نخواهی . چرا ؟ آنچه فرشتگان نمی دانستند و هنوز نمی دانند ، همین راز است .
برچسب: ،