بر بال نسيم

درست در همان زمان كه در يك سوي كره  زمين روز است و روشنايي  ، در نيمه  ديگر شب است و تاريكي .اروپائيان قرنهاي پنجم ميلادي تا پانزدهم ميلادي را به نام قرون وسطي نامگذاري

 كرده اند . خودشان مي گويند كه اروپا در اين قرنها دچار توحش بود ، از علم خبري نبود ، و به قول پترارك  قرنهاي ظلمت و تاريكي بود .فاصله بين سال 395 ميلادي تا سال 1453 ميلادي . يعني چيزي حدود هزار سال . دائره المعارف بريتانيكا را ببينيد .

در همين سالهاي ظلمت و تاريكي ، در نيمه ديگر زمين روشنايي وجود داشت    

جمعيت جهان از ديدگاه " آلبر كامو " چند نفر است ؟ همان كه ميگفت " من اعتراض مي كنم پس هستم ".

 از ديدگاه " كانت " چه ؟ همو كه ميگفت من شك مي كنم پس هستم .

 از منظر " دكارت " چه ؟ كه ميگفت : من فكر مي كنم پس هستم .

خيلي ها دليل وجودي خودشان را گفته اند :

 شعر مي گويم پس هستم ، حرف مي زنم پس هستم ، كتاب مي نويسم پس

 هستم ، امپرياليست هستم پس هستم ، آدم مي كشم پس هستم ، ربا

 مي خورم پس هستم ، آنتي بيوتيك مي سازم پس هستم ، قبر مي كنم پس

 هستم و ...

شنيده ايد كسي بگويد انسان هستم پس هستم ؟ ... خدا ، ما را انسان آفريد ؛

 چگونه شد كه همه چي شديم جز انسان !

پروردگارا براي چه مرا آفريدي ؟  چرا به من پيكر  هستي  بخشيدي ؟

خشم و ستيز و كينه و زور مرا به ستوه  آورده و براي من به  جز تو

 دادرسي  نيست .   از تو  درخواست مي كنم . برايم  ياور و نجات دهنده

 اي  بفرستي تا بتواند  زندگي  آسوده و  خرمي به من  بخشد .

 زرتشت : گات ها

كه باشم " من " ؟ مرا از " من "  خبر كن

چه معني دارد  " اندر خود سفر كن " ؟

شيخ محمود شبستري

تنها يك لحظه وقت آنان براي بريدن آن سر صرف شد و

 شايد يكصد سال زمان ، نتواند سر ديگري همانندش

 بوجود آورد .

اين ، جمله اي بود كه لاگرانژ  دانشمند ايتاليايي ، پس  از  اينكه فرانسوي ها

 دانشمند شان لاووازيه را  زير  گيوتين  كشتند ، گفت .

لاووازيه ، شيميدان بزرگي بود ، اما حقوق هم خوانده  بود . گيوتين روي گردن او هم

 ، آزمايش شد .

دل گرچه درين باديه ، بسيار شتافت

يك موي ندانست و بسي موي شكافت

گرچه زدلم هزار خورشيد بتافت

آخر به كمال ذره اي ، راه نيافت

ابو سعيد ابوالخير

گاليله از دانشمندان اروپا است . اروپاي زمان او فكر مي كرد كه كره زمين مسطح است و بنابر اين ، تا او اعلام كرد كه زمين كروي شكل است ، گرفتند و محاكمه اش كردند و از گفته اش پشيمانش كردند .

 اما امروز اروپائيان هرگز از اين نمي گويند  كه با دانشمندشان چه كردند و چگونه خون به جگرش كردند بلكه بر عكس افتخار مي كنند كه كاشف كرويت زمين از ميان آنها برخاسته است .

و اين را نيز كاملا ناديده و حتي نشنيده  مي گيرند كه قرنها پيش از گاليله ، دانشمندان كشور هاي اسلامي كروي بودن زمين را اعلام كرده بودند تا جايي كه دانشمندي مثل " ابن رسته " در كتابش به نام اعلاق  النفيسه ، اين عقيده را به عنوان عقيده معمولي و جاافتاده دانشمندان مسلمان معرفي مي كند.

پيتر بيكسل:

مردي تعريف مي كرد كه چطور مي خواستند سر به نيستش كنند . چطور بسته بودندش و چطور لوله اسلحه را روي شقيقه اش فشار داده بودند و فرياد مي كشيدند . او زنده است و تعريف مي كند . ما هم زنده ايم و گوش مي دهيم .

حكايت

سعدي :

يكي از بزرگان را ، به محفلي اندر ، همي ستودند و در اوصاف جميلش ، مبالغه مي كردند . سر برآورد و گفت : من آنم كه من دانم !

داريوش سوم ،  اردويي ۶۰۰۰۰۰ نفري از سربازان و ماجراجويان براي خود فراهم ساخته بود ....چون دو لشكر در ايسوس به يكديگر برخوردند ، با اسكندر بيش از ۳۰۰۰۰ مرد جنگ نبود . و داريوش ، از تيره بختي و ناداني ميداني را براي جنگ برگزيده بود كه جز معدودي از سپاه بيشمار وي نمي توانستند به كارزار برخيزند ، و باقي سربازان بيكار ماندند ، چون آتش جنگ فرو نشست ، معلوم شد كه يونانيان ۴۵۰ كشته داده اند و از ايرانيان ۱۱۰۰۰۰ كشته شده كه بيشتر ايشان هنگام فرار از ترس به اين پايان سياه و ننگين رسيده بودند . اسكندر ، سخت در پي فراريان افتاد و به قولي ، بر پلي كه از كشته گان ساخته شده بود ، از نهري گذشت ...

تاريخ تمدن : ويل دورانت

پرسپوليس در آتش اسكندر يوناني

... دور در ها و پنجره ها را با سنگ سياه صيقلي ساخته بودند كه مانند چوب آبنوس درخشندگي داشت ، ديوار ها آجري بود ، ولي با سفالهاي لعابدار خوشرنگ درخشان ، روي آنها را با نقش گلها و جانوران پوشانده بودند . جنس ستونها و پله ها از سنگ آهكي سفيد زيبا ، يا مرمر كبود سخت است . پشت ، چهلستون ، و در اطراف خاور آن ، " تالار صد ستون " قرار داشته است . از اين تالار جز يك ستون و از اره هاي خارجي يي كه حدود آن را نشان مي دهد ، چيزي برجاي نمانده است . شايد اين دو كاخ ، زيباترين بنايي باشد كه در جهان قديم و جديد به دست آدميزاد ساخته شده است .

تاريخ تمدن : ويل دورانت

بروسه فيزيولوژيست فرانسوي با افتخار ـ ماموريتي ديگر ؟ ـ اعلام كرد : هرگز به وجود روح اعتقاد پپدا نخواهد كرد ، مگر اينكه آن را رير چاقوي تشريح خود كشف كند !

فرانسيس بيكن انگليسي مي گفت : تا چيزي زير چاقوي جراحي من قرار نگيرد، وجود ندارد .

شخصي پيش مولوي آمد و گفت من وجود خدا را با ده دليل اثبات كرده ام . مولوي گفت : خداوند فرمود از اين بنده من بسيار تشكر كنيد ، چون اگر او نبود من نميدانستم چه كار كنم !

سعدي هم گفت :

يار نزديك تر از من به من است

وين عجب تر كه من از وي دورم

گذشت

چون برق از بيخ گوش ما !

چه بود ؟

عمر !

به اين راحتي ، قالمان گذاشت

آن رفيق نيمه راه .

چار نعل تاخت اين ، يار پر شتاب

چون باد زوزه زد

آوردمان كجا ؟

اينجا كه " آخر " است .

و من  ،  تو  ، .... ما

چه فهميديم از ، اين تير چون شهاب ؟

- جز يك حقيقت – هيچ !

كه سرمايه را سوختيم

لحظه ها را فروختيم

و هيچ .... نيندوختيم

وينك ، اين زندگي ،

 آري همان حيات

مي گويد اي رفيق

رفاقت دگر بس است

نسيمي از سر آن زلف تازه تر نرسيد

كدام ديده خونبار شد عنانگيرش

كه دور مانده من ، هيچ از آن سفر نرسيد

زبان ز پرسش آيندگانم  آبله  شد

كزان مسافر  ره دور من ، خبر نرسيد

بسوختم به شب هجر و كنج تنهايي

كه كس به حال من مستمند  بر نرسيد

كجا به صحبت ياري به عيش بنشستم

كه هجر تيغ كشيده ، دو اسبه  در نرسيد

ز خون ديده نوشتم هزار نامه  درد

هنوز قصه اندوه من به سر نرسيد

گذشت بر دلم اندوه صد هزار قياس

هنوز اين شب هجر مرا سحر نرسيد

به صد دعا نظري خواست در رخش خسرو

در انتظار بمرد  و ، بدان نظر ، نرسيد

امير خسرو دهلوي

... اين مقياس ، در انگلستان مورد توجه است . ۱۲ ماه در  يكسال ، ۱۲ پنس در يك

شلينگ ، ۱۲ واحد در يك  دوجين ، ۱۲ دوجين در يك قراصه ، ۱۲ اينچ در يك پا .  عدد

سيزده بر عكس عدد پيش از خود ، به چيزي قسمت  پذير نيست و به همين جهت

مورد نفرت ! مردم ، و اسباب  بدبيني است .

ويل دورانت : تاريخ تمدن ، ج يك ص ۹۶

خداوند " انسان " را آفريد و به آفريدن او افتخار كرد .

 امروز تعداد انسان ها چقدر است ؟

 سازمانهاي متولي آمار جهاني ، براحتي جمعيت سالانه و ماهانه و

 حتي  روزانه مردم  كشور  ها را  اعلام مي كنند ، اما  هيچكدام قادر

 نيستند تعداد  "  انسان " ها را اعلام  كنند . نه  تنها فهرستي از آنها را

 بدهند ، بلكه  نمونه  هايي را هم معرفي كنند ! 

 معرفي  حاكمان و  سلاطين و  سياستمداران و   هنرپيشگان و

 قهرمانان  و  سيرك  بازان  و حتي  دانشمندان به راحتي  ممكن است ،

 اما چرا تا  كنون  فهرستي از " انسان "  ها  منتشر نشده  است ؟ 

به قول يك روزنامه نگار : او براحتي ميتوان ادعا كند كه من جزو حزب دموكرات يا

جمهوري خواه هستم ، اما هرگز نمي تواند بگويد من يك انسان هستم !