به یاد چالدران
نیروی دشمن مجهز به توپ و تفنگ ( سلاح مدرن آن روز ) بود و نیروی وطن فقط با شمشیر و غیرت می جنگید . خیلی ها شهید شدند . شکست خوردیم . اما غیرت مان شکست نخورد . فرمانده جنگ چالدران شاه اسماعیل بود که بنیان وحدن ملی ایران را گذاشت . او شعر می سرود و تخلصش ختائی بود . شعر زیر با پیروی از غزل حافظ ، از اوست :
****
تو آن گلی که خراب تو ، گلعذارانند
اسیر بند کمند تو ، شهسوارانند
به بند دانه و دامت چو من ، هزارانند
غلام نرگس مست تو ، تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
****
تو با کرشمه و ناز و گدا به عجز و نیاز
کنون که صاحب حسنی ، به حسن خویش بناز
تو را رقیب و مرا شد غم تو ، محرم راز
تو را صبا و مرا آب دیده ، شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
****
چو آفتاب رخت نیست ، ماه در خاور
نهاده پیش قدت سرو ، سرکشی از سر
ندیده دیده چو روی تو ، ای پری ، پیکر
به زیر زلف دو تا چون نگه کنی بنگر
که از یمین و یسارت ، چه بیقرارانند
****
سپاه خال و خطت می کنند غارت دین
نشسته ابرو و چشمت ، ز گوشه ها به کمین
کشیده صف ز ختا تا به روم لشگر چین
گذر فکن چو صفا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
****
ز جور مغبچه تند خوی عهد شکن
دل رمیده وحشی ، گرفته شد ز وطن
به هند می برم این بار از ختا و ختن
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته ، که من
پیاده می روم و همرهان سوارانند
****
رسید موسم گل ، عیش و کامرانی کن
گذشت عمر گرامی ، به من جوانی کن
خلاف زاهد مکاره تا توانی کن
درا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کانجا سیاه کارانند
****
ببین که مردم چشمت چو آهوی صیاد
ز خال دانه و زنجیر زلف ، دام نهاد
ز خال دانه ختائی چنین به دام افتاد
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
برچسب: ،