حیران
دی در کنار راهی
یک شوخ کج کلاهی
از بهر کشتن من ، کرد آنچنان نگاهی
هوشم ربود از سر
آن ماه ناز پرور
او کرد عجب نگاهی ، من بر کشیدم آهی
ای ماه عنبرین بو
ای شوخ آتشین خو
بنما تو طاق ابرو ، بر ما چو قبله گاهی
هر کس که دید رویت
یا قامت نکویت
گوید طلوع کرده ، از فوق سرو ، ماهی
آنکس که غیر یادت ،
در یاد او نباشد
تو نیز یاد او کن ، ای ماه ، گاهگاهی
نبود در این زمانه
ای گوهر یگانه
مانند من گدایی ، همچون تو پادشاهی
شمشیر ابروان را
برکش ، بکش به زاری
گر آرزوی وصلت ، بر من شده گناهی
بخشا به حال زارم
ای سرو ، گل عذاری
چون پیش کوه لطفت ، جرمم بود چو کاهی
حیران ناتوان را
ای شاه ، نیست دیگر
جز خاک آستانت ، یک ملجاء و پناهی
خانم حیران ـ شاعره ایرانی
متولد نخجوان متوفی در تبریز سال ۱۲۲۸
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: