گذشت
گذشت
چون برق از بیخ گوش ما !
چه بود ؟
عمر !
به این راحتی ، قالمان گذاشت
آن رفیق نیمه راه .
چار نعل تاخت این ، یار پر شتاب
چون باد زوزه زد
آوردمان کجا ؟
اینجا که " آخر " است .
و من ، تو ، .... ما
چه فهمیدیم از ، این تیر چون شهاب ؟
- جز یک حقیقت – هیچ !
که سرمایه را سوختیم
لحظه ها را فروختیم
و هیچ .... نیندوختیم
وینک ، این زندگی ،
آری همان حیات
می گوید ای رفیق
رفاقت دگر بس است
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: