اوج
اوج کجاست ؟ همه می خواهند اما نمی دانند
کجاست . بالاترین نقطه است اما خود ، بالاتری
دارد . اوجی دو باره دارد . اوج در اوج .
به کجا می رسی ؟ گیج می شوی . بهتت می برد
از معماری جهان . چگونه ساخته است خدا که
با هیچ مقیاسی نمی شود فهمید . اشرف مخلوقات
باشی و اینهمه در ماندگی ؟ در حبابی به نام
جهان باشی و اینچنین حیران ؟ اما چه لذتی
دارد این حیرانی !هیچ لذتی فراتر از لذت
جستجو نیست . اشتیاق پیدا کردن ، رنج را
از یاد می برد . باید بگردی تا پیدایش کنی
؛ باید بسوزی تا چهره بنماید ، باید منزل
به منزل بروی تا برسی یا نرسی ، اما در هر
منزلی وصالی است . با هر نگاهی چشمک او را
می بینی . ذره ای هستی در پی آفتاب . ذره
هم نیستی اما حضورآفتاب را حس می کنی اما
چرا باید بروی ؟ چند منزل دیگر ؟ تا کی ؟
این همه دواندن چرا ؟ او اینگونه می
خواهد . باید ملتهب شوی ...
برچسب: ،