فعل معلوم
روزگاری ، تنها یک فعل ، مجهول بود که با قلم سیمین بهبهانی آن هم معلوم شد . داستان رنجش دل دختری بود که کلاس درسش غمکده ای شده بود از خستگی های خانه و بغض های فشرده در گلو . دوستی ، شعر آن شاعر خوش گفتار را به یادم آورد . قرین بود با ماجرای غزه . نمیتوان یادی از ژاله های غزه نکرد که سرخ فام بر زمین می چکند . این بار ، هم فعل معلوم است ، هم فاعل ، هم مسند و هم مسند الیه . همه معلوم اند ؛ در کلاسی به نام غزه
فعل مجهول ؟ بدان ! معلوم است .
فاعل فعل خطا محکوم است
راز دستور زبان ، گوش کنید
ژاله از سوز ستم مغموم است
فعل آن شخص سوم ، مذموم است
اسم مفعول جفا مظلوم است
حرف او ، جملهٴ پر سوز و گداز
دفتر مشق شبش از غم مادر خون است
کیست ترکیب کند جمله جنگ است به شهر
او که از تجزیه فسفر و سم ، مسموم است
بوی باروت دهد هر چه پلاس شب اوست
او که این فصل ز خواب کم خود محروم است
برچسب: ،