آخرین ایستگاه خورشید
بر نوری از دور ، از آخرین ایستگاه خورشید ،
خیره ام . گرم است چون آفتاب ، و لطیف است
چون آب . چرا که از بین دریا و خورشید می
آید .هم از عنصر آب است و هم از سلاله
آفتاب . آنچنان زلال که تو از درونش ، دلش
را می بینی ، و آنچنان صادق و صاف ، که
صدف وار به سخاوت عرش ، مروارید بر زمین
می پاشد . وقتی بال پرواز می دهد ، تو به
تمنایت رسیده ای ، و دیگر ، آسمان ، بستری است
برای نفس کشیدن رویایی و پرکشیدن ماورایی
و تن سپردن به امواج زلال دریایی . چه
آرزویی است است این ؟ از زمین رستن و به
آسمان رسیدن . بوسه بر ستاره زدن و بر تخت
ابر ها آرمیدن . آنگاه که می خواهی و پاسخ
مثبت می شنوی شرم تو را مچاله می کند و عرق
می ریزی . نه از آفتاب که از گرمای مقدس
قلب .
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: