طنز پیوند
وصل و اتصال و پیوند ، کلمه هایی دوست داشتنی اند از زمان آدم و حوا تاکنون .
در عالم نت به جای این کلمات ، link می گویند . برای هر پیوندی حد اقل دو چیز
لازم است . شاعر فرماید : به جان پیوند کردم عاشقی را ، کنون جان رفت و
آن پیوند مانده است . تصور نشود هر پیوندی ، پیوند عاشقانه و رومانتیک است ،
محض مزید اطلاع باید بگویم که باغبانان ، بیش از کاربران اینترنت از پیوند بهره
می گیرند . رفوگران قدیم و خیاطی های سنتی جدید ! هم که لباسها را معمولا از سر
زانو یا جا هایی از لباس که زود تر از همه جا پاره می شود ، وصله می زدند و می
زنند ، متخصص پیوند بوده و هستند . بنا بر این ، مفهوم می شود که وصله همان
پیوند است و چون چنین است ، خود می دانی که وصله هم بر دو نوع جور و
ناجور است . نقل می کنند رفوگری نه از باب موذی گری ، بلکه از روی صدق نیت
، پارچه حریر بر زانوی شلوار باربر بازار وصله زده بود و آن بیچاره نمی دانست
که به آن پیوند افتخار کند یا برود و در گوشه ای انتحار نماید . ناگفته نماند که وصل
و اتصال و پیوند ، در عصر پیشرفت های پزشکی و تسلط بشر بر سلولهای بنیادین ،
کاربرد های تازه ای یافته و پیوند استخوان ها هم مبارک شده است . از حیث زمان
نیز پیوند ها اقسامی دارند ؛ برخی موقت اند ، مثل ایران سل ، بعضی دائمی ، مثل
عروسی آدم و حوا ، و برخی جاودانه ، مثل جمله بابا آب داد در کتاب اول ابتدایی !
همچنین واضح و مبرهن است که گسستن پیوند ، مثل کندن آدامس از بازوی پرمو
دردناک است و لذا همه شاعران از قدیم تا جدید همه و همه ، از جدایی نالیده اند .
برچسب: ،