ملک الشعرا
در غمش هر شب به گردون ، پیک آهم می رسد
صبر کن ای دل شبی ، آخر به ما هم می رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود
کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد
صبر کن گر سوختی ای دل ، ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز اخر به شاهم می رسد
گر گنه کردم عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژده عفو گناهم می رسد
آسمان شعر و ادب ایران زمین ، خورشید ها و ستاره هایی دارد . فصل ها هم دارد . چون بهار ! بهار که روزگاری ملک الشعرایش خواندند ، یکی از آن ستاره هاست . او ، هم شاعری است چیره دست ، هم میهن دوستی است شجاع ، و هم مبارزی است بزرگ . خواننده ای ندیده ام که ایرانی باشد و از خواندن " ساقی نامه " اش سیر بشود .
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: