عبث
انسان برای حرکت آفریده شده است . انسان اراده دارد و با اراده خود می تواند دنیایی را نابود و دنیایی را ایجاد کند . در خلقت خدا هدفی وجود دارد که انسان در مسیر آن هدف گام بر می دارد ؛ می رود ، تکامل پیدا می کند تا ، برسد . به کجا ؟ به قول مولوی تا آنجا که جز خدا نبیند .
تاریخ صحنه مبارزه اراده با اراده است . بوده و هستند و خواهند بود کسانی که ، برای سلب حرکت از انسان و بیراهه بردن او ، تلاش کرده اند . برای از بین بردن اراده او ، یا منحرف ساختن اراده او فلسفه ها ساخته اند و مکتب ها و آکادمی ها و ایدئولوژی ها طرح کرده اند .
گفته اند که هدفی در کار نیست ، انسان بیخود تلاش می کند ، اصلا بیخود به دنیا آمده است و بیخود هم زندگی می کند ، همه چیز پوچ است ، هم زمین و هم آسمان ، پوچند . نه زمین هسته ای دارد و نه آسمان خدایی . نه از جایی آمده ایم و نه به جایی می رویم .نه ظلمی و جود دارد و نه عدالتی . همه چیز عبث و بیهوده است . زندگی ، بی فردا است . چند روزی هستیم و بعد بکلی خواهیم رفت . مثل حباب ، خواهیم ترکید . از عدم به دنیا آمده ایم و به عدم هم پرتاب خواهیم شد . کسی که به دنیا آمده است می توانست نیاید . خدمت و خیانت ، هر دو یکی است . نه عیسایی و نه یهودایی ، نه موسی و نه سامری ، نه شمری نه حسینی ، نه حقی نه باطلی ، نه حسنی نه قبحی ، نه راستی نه دروغی . همه چیز و هر کاری برای انسان مجاز است .
این حرفها تازه هم نیست . مال قرن اخیر هم نیست . مال کافکا هم نیست . خیلی ریشه دار است . چیزی است به قدمت وسوسه های شیطان .
برچسب: ،