نامادری
ای کاش فقط همین بود . بچه ها چون هفتاد سال پیش از مادران اصلی خود دزدیده شده بودند و برعکس سنت روزگار مادرشان را غذا داده بودند ، مثل بچه گنجشک هایی که دهان خود را برای کرمکی باز کنند ، به هر طرفی چرخیدند . کرمکی از طرف آمریکا رسید و طعمه ای از اسرائیل و دانه ای از اروپا ، و یکی یکی شدند جلد مادری جدید !
این بچه ها را به مدت هفتاد سال چنان تاب تاب دادند که سرگیجه آن به این زودی از بین نخواهد رفت . نا مادری قبلی ، همان شب اول ، حتی اسم بچه ها را عوض کرد و محمد زاده ها شدند محمد اف و علی زاده ها شدند علی اف و قاسم زاده ها هم قاسم اف . خانم ها هم مفتخر به پسوند "اوا "شدند .
از این مادر خوانده و امثال آن تعجبی نیست ، اما تعجب آنجاست که بعضی از ما ها هم وقتی اسم پسر عمو های هفتاد سال ندیده خود را می بریم ، قاسمزاده ها را قاسموف می گوییم . غلیظ تر از خودشون هم ! چون "کاسیموف " صداش می زنیم . مثل ماجرای گزارش تلویزیونی مسابقه فوتبال تیم سایپا با تیم کروفچی ازبکستان که چندین بار شنیدیم : کاسیموف کاسیموف کاسیموف .
جالب این که اسم سر مربی این تیم میر جلال قاسم - ببخشید - اف بود !
برچسب: ،